۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

هرچه خطر نزدیکتر می شود توهمات او افزون تر آقای خامنه ای 150 میلیون گوشت دم توپ می خواهد


آقای خامنه ای بر این تصور است که در سیاست خارجی باید مهاجم بود. زیرا هرجا که در سیاست خارجی مهاجم نبوده اند، قدرت های اروپائی زیادخواهی کرده اند. در همین راستا سفرا باید همیشه ابرو در هم کشیده و جدی باشند!
آقای خامنه ای معتقد است، عطاء الله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی ضربه ای بزرگتر از ضربه دوران شاه به اسلام زد، زیرا اجازه انتشار کتاب و روزنامه داد. و حالا که خود پرچم دولت و وزارت ارشاد را دراختیار دارد، ضمن ناله از سقوط بازار کتاب، می گوید باید کتاب های کیلوئی امثال مصباح یزدی را وسیعا تکثیر کرد!
آقای خامنه ای در سفر به مشهد، که همزمان با آغاز تهاجم نظامی به لیبی بود گفت که مردم لیبی به این خاطر علیه قذافی شورش کرده اند که او تجهیزات اتمی اش را چند سال پیش تحویل امریکا و مجامع بین‌المللی اتمی داد. ضمنا اگر این تجهیزات را تحویل نداده بود، به لیبی حمله نمی‌شد!
او از سیاست اتمی خود، زیرا پوشش انتقاد از قذافی دفاع کرد.
آقای خامنه ای قیام مردم و بویژه جوانان در کشورهای خاورمیانه و شاخ افریقا را برخاسته از مدل جمهوری اسلامی و انقلاب 33 سال پیش ایران اعلام کرد و مدعی شد که مردم برای اسلام قیام کرده‌اند!
امروز بدرستی، حتی در داخل کشور و داخل زندان، مذهبی‌های زندانی اعتقاد دارند که این سخنان و توصیف‌های آقای خامنه‌ای عملا در جهت تقویت سلفی‌‌ها و طالبان است که دشمنی آنها با تشییع به برادر کشی می‌ماند و اگر روی کار بیایند اولین دشمنشان شیعه های ایران اند!
آقای خامنه ای در دوران ریاست جمهوری و حتی دورانی که نماینده در وزارت دفاع بود، نقشه های جنگی در سر داشت و حتی پیشنهاد حمله به قدس را کرده بود که آقای خمینی او را سر جایش نشاند و گفت که فتح قدس از کربلا می گذرد. یعنی شما به همین جنگ عراق با ایران بچسبید، فتح قدس پیشکشتان.
آقای خامنه ای در 20 سال گذشته، گام به گام، فرماندهانی از سپاه را که سابقه جبهه داشتند و خود یک پا مدعی بودند و حاضر به چاپلوسی و سینه زدن برای "ولایت ایشان" نبودند برکنار کرد و مشتی فرمانده مطیع را در راس سپاه و نیروی انتظامی و بسیج و ارتش قرار داد.
آقای خامنه‌ای که چفیه دور گردن، زیر عبا را برای روحانیون مد کرده، چندین بار گفته که برای لباس ملی هم طرح و نقشه دارد. که البته این لباس، واقعا لباس ملی ایرانی ها نیست، بلکه قبا و ردا و کلاه نمدی برای مردها و چادر مشکی و روبنده برای زنان است. اگر غیر از این بود، ابتدای فکری برای فارسی نوشتن و فارسی صحبت کردن خود می کرد و یک در میان لغات عربی را چاشنی سخنان و نوشته‌هایش نمی کرد. لااقل فارسی حرف می زد و فارسی می نوشت. اگر دردش، درد ملی بود به مردم می گفت نگوئید "غذا" می خوریم، زیرا غدا به عربی یعنی شاش شتر. بگوئید ناهار، شام و صبحانه می خوریم. نگوئید سگ پارس کرد، بگوئید سگ "واغ واغ" یا "عو، عو" کرد. اینها لغاتی است که اعراب پس از اشغال ایران برای تحقیر مردم ایران مصطلح کردند. صدای سگ را گفتند پارس و خوراک ایرانی ها را گفتند "غذا" است! لیست بلندی از لغات و اسامی که با همین منظور اعراب در ایران مصطلح کردند و روحانیت نقش ترویج آنها را برعهده گرفت بلند بالاست.
آقای خامنه ای قانون اساسی را تغییر داد تا خصوصی سازی را شروع کرده و فرماندهان سپاه را در غارت کشور سهیم کرده و به سپاه و حزب مسلح خود تبدیل کند.
آقای خامنه ای، حالا که حلقه محاصره ایران روز به روز تنگ‌تر می‌شود، بجای یافتن راهی جهت بازگشت وحدت ملی به کشور و یافتن مشروعیت مردمی برای حکومت، بر این تصور است که اگر سانتریفوژهای جدید را نصب کنند و یا ادعای نصب آن را در خبرها منتشر کنند، از ایران ترسیده و به آن نزدیک نمی شوند. یعنی همان توهمی که در باره لیبی داشت.
و سرانجام، در ادامه همین توهم است که فکر کرده قدرت یعنی موشک و سلاح و سپاه و جمعیت دم توپ. به همین دلیل است که دستور لغو کنترل جمعیت را داده است. آلمان و فرانسه جمعیتی تقریبا برابر با جمعیت کنونی ایران دارند و قدرتشان قابل مقایسه با جمهوری اسلامی نیست. او تصور کرده، حالا که جمهوری اسلامی قدرت موشکی و اتمی و صنعتی کشورهائی با جمعیت کمتر از ایران را ندارد، با رساندن جمعیت ایران به 150 میلیون و میلیون ها ایرانی را فرستادن دم توپ، می‌توان قدرتمند شد!
این جمله او را به نقل از خبرگزاری فارس بخوانید:«هر برنامه‌ای برای کنترل جمعیت باید از زمانی اجرا شود که جمعیت کشور به حد 150 میلیون رسیده باشد.»
بدنبال این اظهار نظر که ظاهر حکم حکومتی دارد، محمدهادی رضائی مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه پاسداران گفت: سیاست غلط کنترل موالید که در دوران سازندگی پایه‌گذاری و در دوران اصلاحات پیگیری شد، متاسفانه نه تنها هزینه‌های سنگینی به کشور تحمیل کرد، بلکه پیامدهای بسیار منفی نیز داشت. یک نمونه بارز آن کاهش ورودی سرباز به نیروهای مسلح است.»